احوال پرسی. (آنندراج) : دل پرسی رقیب در افسردگی مکن چون زنده نیست مار به افسون چه احتیاج. رفیع (از آنندراج). غم نمی بود از ملالت گر بدل پرسی مرا سوی ما هم چون غم خود رسم می بود آمدن. صبحی (از آنندراج)
احوال پرسی. (آنندراج) : دل پرسی رقیب در افسردگی مکن چون زنده نیست مار به افسون چه احتیاج. رفیع (از آنندراج). غم نمی بود از ملالت گر بدل پرسی مرا سوی ما هم چون غم خود رسم می بود آمدن. صبحی (از آنندراج)
اتومبیلی که قسمت عقب آن که محل بار است به وسیلۀ یک پیستون کمپرسور بلند شده بار را تخلیه می نماید. (فرهنگ فارسی معین). - کامیون کمپرسی، کامیونی که کمپرسی است. (فرهنگ فارسی معین)
اتومبیلی که قسمت عقب آن که محل بار است به وسیلۀ یک پیستون کمپرسور بلند شده بار را تخلیه می نماید. (فرهنگ فارسی معین). - کامیون کمپرسی، کامیونی که کمپرسی است. (فرهنگ فارسی معین)